- وقوف دار
- آگاه آگاهی یافته باوقوف
معنی وقوف دار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یکی از ظالمان گم گشت تارشب است یا قلم زدن بر سر چیزی. محو کردن ناپدید کردن: حافظ آن روز طربنامه عشق تو نوشت که قلم بر سر اسباب دل خرم زد. (حافظ 104)